با مادر و پدرم سر موضوعی بحث کردیم ! من رو از انجام کاری نهی می کردن من هم با خودم می گفتم شما من رو درک نمی کنید ، صلاح ِ من رو نمی خواید ، ....
همون شب ، عجیب ترین و شاید شیرین ترین خواب عمرم رو دیدم!