نیمه ی آشکار من

به قول نیچه ، هر آن کس که خنده نمی داند همان به که آثار مرا نخواند

نیمه ی آشکار من

به قول نیچه ، هر آن کس که خنده نمی داند همان به که آثار مرا نخواند

شروع! 0+13 بهمن 88!

فقط با یه کلیک »»» ثبت ... و یه دنیای تازه ...

 





کلی حرف داشتم واسه اولین پست! اما الان هیچی تو ذهنم نیست ... انگار با یه سرنگ هرچی تو سرم بود رو تخلیه کردن! بعد، برای اینکه چروک نشه، هوا تزریق کردن!!


همیشه همینطور بوده! وقتی حرف دارم ، هیچی نمی تونم بگم!

ولی وقتی حرف خاصی رو دلم سنگینی نمی کنه، بعد از چند دقیقه می بینم صفحه جلوم سیاهه!!


اصلا مگه دفترچه ای که هر شب یه برگشو سیاه می کنم چِش بود که به اینجا پناه آوردم؟!

نظر دیگران برام مهم شده؟!         هِه!!

می خوام اجتماعی تر شم؟! ...


هر دلیلی که داره، امیدوارم پشیمون نشم ...


نظرات 1 + ارسال نظر
حوریه شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:57 ب.ظ

منم همینطورم معمولا. حرف زیاد دارم، وقت گفتنش که میشه خالیم انگاری!!
.
.
.

پشیمون نشو! :دی ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد